Tahamol Kon
تحمل کن عزیزِ دل شکسته
تحمل کن به پایِ شمع خاموش
تحمل کن کنارِ گریه من
به یاد دلخوشیهایِ فراموش
جهان کوچکِ من از تو زیباست
هنوز از عطر لبخند تو سرمست
واسه تکرار اسمِ سادهٔ تو ست
صدایی از منِ عاشق اگر هست
منو نسپار به فصلِ رفتهٔ عشق
نذار کم شم من از آیندهٔ تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توی آغوشِ بخشایندهٔ تو
به من فرصت بده برگردم از من
به تو برگردمو یار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتارِ تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتارِ تو باشم
نذار از رفتنت ویرون شه جانم
نذار از خود به خاکستر بریزم
کنار من که وا میپاشم از هم
تحمل کن، تحمل کن عزیزم
به من فرصت بده رنگین کمون شم
از آغوشِ تو تا معراج پرواز
حدیث تازهٔ عشق توام من
به پایانم نبر از نو بیآغاز
منو نسپار به فصل رفته عشق
نذار کم شم من از آیندهٔ تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توی آغوشه بخشایندهٔ تو
به من فرصت بده برگردم از من
به تو برگردمو یارِ تو باشم
به من فرصت بده باز از سرِ نو
دچار تو گرفتار تو باشم
به من فرصت بده باز از سِر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
Adel