Hamghosseh
بيا لب واكنيم هم غصه ی من
بيا بيدار كنيم خوابيده ها رو
بيا آشتی بديم با قصه هامون
تموم دستای از هم جدا رو
تموم دستای از هم جدا رو
بيا گلخونه كن ويرونه ها رو
كه قمری جای زاغا رو بگيره
نمي خوام گلدون مادربزرگم
رو طاقچه از بوی غربت بميره
رو طاقچه از بوی غربت بميره
قفلاي خونی صندوقچه ی ما
هزارون ساله گم كرده كليده
بيا با قلبامون رستم بسازيم
كه اون كه دشمنه ، ديو سفيده
بيا قفل و كليد رو مهربون كن
كه سخته سوت و كوره خونه هامون
بيا با دستای هم پل ببنديم
كه رد شه قاصد از رودخونه هامون
كه رد شه قاصد از رودخونه هامون
بيا گلخونه كن ويرونه ها رو
كه قمری جای زاغا رو بگيره
نمي خوام گلدون مادربزرگم
رو طاقچه از بوی غربت بميره
رو طاقچه از بوی غربت بميره